Monday, November 27, 2006

و من تو را به رسالت خود برگزيدم
در اين صورت به سخن وحی گوش فرا ده تا کلام مرا بشنوی
اولا بدان که منم خدای يکتا
هيچ خدايی جز من نيست پس مرا به يگانگی بپرست و نماز را مخصوصا برای ياد ما بپا دار




فکر می کنم سخت ترين قسمت کار اينه که بتونی سخن وحی رو بشنوی .همچنان تو اين دو جمله موندم

Thursday, October 12, 2006

از قال و قیل مدرسه حالی دلم گرفت

Thursday, July 27, 2006

اگر تو مرا به همان اندازه که دوستت دارم دوست بداری هیچ چیز ما را از هم جدا نخواهد کرد
دیشب شب بزرگی بود شبی که می شد واسه همه دعا کنی
واسه مامانی که همیشه شاد باشه و هیچوقت تنها نمونه
واسه بابایی که زیاد خسته نشه وهیچوقت تنها نمونه
واسه عالی جونم که بتونه راهشو پیدا کنه و هیچوقت تنها نمونه
واسه عا طه که ......و هیچوقت تنها نمونه
واسه ........واسه سپیدار که بتونه به اون چیزهایی که دوست داره برسه
و بتونه اون دانشی رو که میخواد بدست بیاره و هیچوقت تنها نمونه
واسه مداد کوچولو که هیچ وقت غصه دار نشه و تنها نمونه
واسه بهنوش که بتونه به اون اوجی که دوست داره به اون بالا بالا ها برسه وهیچوقت تنها نمونه
واسه امنه که بتونه همیشه همینطور خوب و صاف وساده بمونه و
به اون چیزهایی که دوست داره برسه وهیچوقت تنها نمونه
واسه انجل که بتونه دغدغه هاش رو وا سه همیشه فراموش کنه
و دیگه هیچ وقت کسی نا راحتش نکنه و....هیچوقت تنها نمونه
واسه ....واسه خیلی های دیگه که به اون چیزی که باید برسند وهیچوقت تنها نمونند
و واسه صبا که دیگه هیچ وقت تو رو فراموش نکنه تا هیچ وقت تنها نمونه

Wednesday, June 28, 2006


من هم انسانم مثل بقیه ادمها


صبح بیدار می شم صبحونه و کار و ..... مثل همه ی ادمها.
واسه اینکه بگیم انسانیم باید یه سری قواعد داشته باشیم واسه زندگیمون .باید از یه چیزهایی بدمون بیاد

ویه چیزهایی رو دوست داشته باشیم . باید روزی کار کنیم باید ...وخیلی از باید های دیگرچیزهایی که فکر میکنیم لازمه
اما اگر خودمون رو در گیر این طور انسان بودن نکنیم احتیاجی به وجود اونها هم نیست

توی راه وقتی میبینیم کسی احیتاج به کمک داره باید دستمون رو بکنیم تو جیبمون و بهش کمک کنیم چون ما انسانیم
هر روز با هزار نفر حرف میزنیم پسر ودختروبزرگ و..... شاید بدون هیچ هدفی البته فرقی هم نمی کنه
چون ما انسانیم
روزی یه دفعه به اخبار هم گوش می دیم باید بدونیم تو دنیا چه خبره باید بدونیم واسه کی غصه بخوریم باید فکر کنیم اگه اون ادمها اینجا بودند ما می تونستیم بهشون کمک کنیم بماند که هزاران نفر همینجا هستند که به ما احتیاج دارند وما حتی بهشون نگاه هم نمی کنیم .... این هم بماند که چرا
ما انسانیم باید فرهنگی داشته باشیم حالا هر طوری فرقی نمی کنه فقط دیگرانی باید قبولش داشته باشند بماند این تعریف فرهنگ هم
ما انسانیم باید خدایی داشته باشیم که بتونیم بهش تکیه کنیم این انواع خدا هم بماند.
ما انسانیم....................... من هم انسانم با تمام ادعاهای انسان بودن.
این هم ایین کذایی انسان بودن

Friday, June 16, 2006

می خواهم خود را بسپارم به امیال جنون امیز

مثل پدرم که خود راسپرد به نسیم

و مادرم که هل هل کنان به دنبال او در باد دوید

میخواهم خود را بسپارم به دست امیال جنون امیز

Sunday, June 11, 2006


دیروز:

دو خدا وجود دارد خدایی که استادان دانشگاه به ما می اموزند و خدایی که خود به ما می اموزد
خدایی که مردم همیشه درباره اش صحبت می کنند و خدایی که خود با ما سخن می گوید
خدایی که هراسیدن از او را امو خته ایم و خدایی که از عطو فت با ما سخن می گوید
دو خدا وجود دارد خدایی که در بلنداست و خدایی که در زندگی روز مره ی ما وجود دارد
خدایی که از ما می طلبد و خدایی که قرض های ما را می بخشد
خدایی که ما را با اتش دوزخ تهدید می کند وخدایی که بهترین راه را به ما نشان می دهد
دو خدا وجود دارد خدایی که ما را زیر بار گنا ها نمان خرد می کند و
خدایی که با عشق خویش ما را ازاد می سا زد…………….



و امروز:

چقدر خوبه همیشه واسه ادم اتفاقهای جالب و خوب و هیجان انگیز بیفته
دیگه الکترونیکی و منطقی و علمی و....
هیچی هیجان انگیز تر از این نیست که چیزی رو که از خدا می خواستی بهت بده......

Sunday, May 28, 2006

با تمام دغدغه هایی که واسه خودم درست می کنم اما هیچ حسی ندارم یه جور ارامش بی پایان.....بدون هیچ ابتدا انتهایی
مثل این می مونه که تمام عمرتو توی یه قایق خوابیده باشی و بری جلو و فقط به اسمون نگاه کنی وهیچ حسی نداشته باشی به جز یه ارامش بی حد واندازه که نمیدونی از کجا اومده و چرا اومده و...ولی هر چی که هست از هر جایی که اومده خیلی لذت بخشه .
با اینکه اصلا حالم خوب نیست و سرم داره می ترکه باز هم اون احساس رو دارم اصلا انگار هیچ موجی توی این دریا نیست که بتونه قایقمو خراب کنه بعضی وقتهادوست دارم یه موج بزرگ بیاد جلو اونقدر بزرگ که نتونم باهاش مقابله کنم که احتیاج به تلاش بیش از حدی داشته باشه البته شاید باز هم خیالم راحت باشه چون اطمینان دارم که هیچوقت از توی قایقم بیرون نمی افتم خودش یه جورایی مراقبم هست نمی دونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟